دفتر رو برد گذاشت روبه رو قاب عکس عبدالله
و گفت
بیا این همه نمره بیست
- بغض سنگینی گلومو گرفت
رو به قاب عکس کرد و گفت
مگه نگفتی هر وقت نمره بیست بگیرم بهم جایزه میدی
بعد با نگاه معصومانه اش گفت
مامان من اصلا از بابا جایزه نمیخوام
فقط بگو بــــــــــابـــــــــــــــــا بیاد خونه