سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خدا را شناختم ، از سست شدن عزیمتها ، و گشوده شدن بسته‏ها . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :38
بازدید دیروز :6
کل بازدید :57484
تعداد کل یاداشته ها : 141
103/9/8
3:0 ع

 

برا سرکشی بچه ها به سنگرها سر میزد

داشتیم صبحونه می خوردیم

می دونستم چند روز است که چیزی نخورده

اونقدر ضعیف شده بود که وقتی کنار سنگر ‌ایستاد ،‌ پاهاش می‌لرزید

بهش گفتم: حاجی جون ! بیا یه چیزی بخور

نگام کرد و گفت: خدا رزق دنیا رو روی من بسته

من دیگه از دنیا سهم غذا ندارم

این رو گفت و از سنگر رفت بیرون

ساعتی نگذشته بود که خبر شهادتش رو شنیدم

 

                                    خاطره ای از زندگی شهید محمد ابراهیم همت

 

 


چادر