عد از نثار جان،
برایش یک نام مانده بود،
رضا به آن هم نشد؛
شهید گمنام
فرزند روح الله
شادی روح همه ی شهیدان صلوات
خدا: بنده ی من نماز شب بخوان و آن یازده رکعت است.بنده: خدایا ! خسته ام! نمی توانم.خدا: بنده ی من، دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر بخوان.بنده: خدایا ! خسته ام برایم مشکل است نیمه شب بیدار شوم...خدا: بنده ی من قبل از خواب این سه رکعت را بخوانبنده: خدایا سه رکعت زیاد استخدا: بنده ی من فقط یک رکعت نماز وتر بخوانبنده: خدایا ! امروز خیلی خسته ام! آیا راه دیگری ندارد؟خدا: بنده ی من قبل از خواب وضو بگیر و رو به آسمان کن و بگو یا اللهبنده: خدایا!من در رختخواب هستم اگر بلند شوم خواب از سرم می پرد!خدا: بنده ی من همانجا که دراز کشیده ای تیمم کن و بگو یا اللهبنده: خدایا هوا سرد است!نمی توانم دستانم را از زیر پتو در بیاورمخدا: بنده ی من در دلت بگو یا الله ما نماز شب برایت حساب می کنیمبنده اعتنایی نمی کند و می خوابدخدا: ملائکه ی من! ببینید من آنقدر ساده گرفته ام اما او خوابیده است چیزی به اذان صبح نماندهاو را بیدار کنید دلم برایش تنگ شده است امشب با من حرف نزدهملائکه: خداوندا! دوباره او را بیدار کردیم ،اما باز خوابیدخدا: ملائکه ی من در گوشش بگویید پروردگارت منتظر توستملائکه: پروردگارا! باز هم بیدار نمی شود!خدا: اذان صبح را می گویند هنگام طلوع آفتاب است ای بنده ی من بیدار شونماز صبحت قضا می شود خورشید از مشرق سر بر می آوردملائکه:خداوندا نمی خواهی با او قهر کنی؟خدا: او جز من کسی را ندارد...شاید توبه کرد...خدا: بنده ی من! تو به هنگامی که به نماز می ایستی من آنچنان گوش فرا میدهم
که انگار همین یک بنده را دارم و تو چنان غافلی که گویا صدها خدا داری.
از حضرت آیة الله شبیری زنجانی نقل شده است که:
در سفری که حضرت امام و پدرم برای زیارت به مشهد مقدّس رفته بودند امام خمینی(ره) در صحن حرم امام رضاعلیه السلام با سالک الی الله حاج شیخ حسنعلی نخودکی مواجه میشوند. امام امت(ره) که در آن زمان شاید در حدود سی الی چهل سال بیشتر نداشت وقت را غنیمت میشمارد و به ایشان میگوید با شما سخنی دارم. حاج حسنعلی نخودکی میگوید: من در حال انجام اعمال هستم شما در بقعه حرّ عاملی(ره) بمانید من خودم پیش شما میآیم. بعد از مدتی حاج حسنعلی میآید و میگوید چه کار دارید؟
امام(ره) خطاب به ایشان رو به گنبد و بارگاه امام رضا(علیه السلام) کرد و گفت: تو را به این امام رضا (علیه السلام) اگر (علم) کیمیا داری به ما هم بده؟
حاج شیخ حسنعلی نخودکی که رضوان خدا بر او باد انکار به داشتن علم(کیمیا) نکرد بلکه به امام(ره) فرمودند:
اگر ما «کیمیا» به شما بدهیم و شما تمام کوه و در و دشت را طلا کردید آیا قول میدهید که به جا استفاده کنید و آن را حفظ کنید و در هر جائی به کار نبرید؟
امام خمینی(ره) که از همان ایام جوانی صداقت از وجودشان میبارید. سر به زیر انداختند و با تفکری به ایشان گفتند: نه نمیتوانم چنین قولی به شما بدهم.
حاج حسنعلی نخودکی که این را از امام(ره) شنید رو به ایشان کرد و فرمود:
حالا که نمیتوانید «کیمیا» را حفظ کنید من بهتر از کیمیا را به شما یاد میدهم و آن این که:
بعد از نمازهای واجب یک بار آیة الکرسی را تا «هو العلی العظیم» میخوانی.
و بعد تسبیحات فاطمه زهرا(سلام الله علیها) را میگویی .
و بعد سه بار سوره توحید «قل هو الله احد» را میخوانی.
و بعد سه بار صلوات میگویی .
و بعد سه بار آیه مبارکه؛
«وَ مَن یَتَّقِ اللهَ یجْعَل لَّهُ مخْرَجاً . وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یحْتَسِب وَ مَن یَتَوَکلْ عَلى اللهِ فَهُوَ حَسبُهُ إِنَّ اللهَ باَلِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللهُ لِکلِّ شىْءٍ قَدْراً»؛(طلاق/2و 3)(هر کس تقواى الهى پیشه کند خداوند راه نجاتى براى او فراهم میکند. و او را از جائى که گمان ندارد روزى مىدهد، و هر کس بر خداوند توکل کند کفایت امرش را مىکند، خداوند فرمان خود را به انجام مىرساند، و خدا براى هر چیزى اندازهاى قرار داده است.) را میخوانی این از کیمیا برایت بهتر است.
منبع:
مجله بشارت، ش 58
همین الان 5دقیقه فقط به امام زمون فکرکنید!خودتوروبذارجای امام چه حالی بهت دست می ده میدونی که چقدرسال منتظرفقط313 آدم میگرده وهیچ کس پیدانمیشه تاحالاتنهاشدی امام هرروزوشب تنهاست!
وبیاییم باهم عهدببندیم که40روزصبح دعای عهدروبخونیم!
برای سلامتی امام صلوات
بیچاره چوب کبریت کوچک ... آتش از سرش شروع شد ولی بر جانش افتاد .... فکرت را مراقب باش ... |